غزل
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۶ ق.ظ
می توانی تو غزل باشی و من قافیه هات
نگرانم نگران تو و اون لحن صدات
نگرانم که غزلهات رباعی گردند
کیش و ماتم کنی از مصرع ناب کلمات
نگرانم که از این مرز فراتر بروی
بچکاتی عسل ناب پس حجب و حیات
پلک بگشا که بهاران بخرامد در شهر
مردم شهر حریصند به این آب و هوات
نگرانم که ز خاموشی چشمت گه گاه
بنشیند تب اندوه به روی کلمات
شک و تردید به چشمان تو..... هرگز اما....
نگرانم نگران تو و اون لحن صدات
۹۳/۰۸/۲۴