غزل
دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ب.ظ
هر نقش از خود می تراشی دوست دارم
در صورتت نفرت بپاشی دوست دارم
می ترسم از لبخند مرموزی که داری
گاهی شبیه اخم باشی دوست دارم
می ترسی از حرف و نگاه مردم اما
این رنج را با آن حواشی دوست دارم
وقتی که قصد جاده های دور داری
با خاطراتت رفته باشی دوست دارم
آن رفتن و این یادهای ماندنی....آه
این قصه را بر نقش کاشی دوست دارم
در صورتت نفرت بپاشی دوست دارم
می ترسم از لبخند مرموزی که داری
گاهی شبیه اخم باشی دوست دارم
می ترسی از حرف و نگاه مردم اما
این رنج را با آن حواشی دوست دارم
وقتی که قصد جاده های دور داری
با خاطراتت رفته باشی دوست دارم
آن رفتن و این یادهای ماندنی....آه
این قصه را بر نقش کاشی دوست دارم
۹۳/۰۷/۲۱